پدر دوستت دارم...
- جمعه, ۳ مرداد ۱۳۹۳، ۰۱:۵۰ ب.ظ

روزی مردی در حال پولیش کردن ماشین اخرین مدلش بود در همین حال کودک چهار ساله اش با تکه سنگی خطوطی روی بدنه ماشین کشید.
مرد با عصبانیت شروع به زدن پشت دست پسرش کرد بدون انکه بداند از شدت عصبانیت این کار را با آچار انجام میدهد.در بیمارستان به علت شدت اسیب وارده و شکستگی های فراوان چهار انگشت دست پسر را قطع کردند.
وقتی پسر چهره غم آلود پدر را دید به او گفت:پدر انگشتان من کی در خواهند آمد؟
مرد انقدر مغموم بود که چیزی نگفت پیش ماشینش برگشت و تا جایی که توان داشت به آن لگد زد. وقتی خسته شد مقابل ماشین نشست و به خطوطی که پسرش کشید نگاه میکرد.پسرش نوشته بود: پدر دوستت دارم
فردای آن روز مرد خودکشی کرد.
بدانید که انسان ها برای دوست داشتن هستند و اشیا برای استفاده کردن اما.....
ما اشیا را دوست میداریم و از انسان ها استفاده میکنیم. افسوس و صدافسوس!!!
لطفا نظر یادتون نره!
- ۹۳/۰۵/۰۳